متنی که تقدیم می شود، دلنوشته ای است که در مقام مناجات با حضرت باری تعالی نگاشته شده است:

کیستی و چیستی؟ از چه بگویم و از کجا بگویم؟ تو همه چیز هستی و همه جا هستی! هستی آنچه هست از تو هست! هستی ولی چه هستی؛ که هستی بدون هستی تو هست نیست؟!

ای زیباترین زیباها و ای زیباکننده زیبایان! ای پایان ناپذیر و ای کسی که ستایش او راست دلپذیر! و بخشنده است و توپه پذیر و نیست او را نظیر!

ای باشکوه، که آفریده ای صخره و دریا و کوه بیروح، که تو را گویند سبوح سبوح! و ما انسان ها را باروح،

گرچه هستیم غافل! وبر چشم هامان حائل! نمیباشیم عاقل، تا نبینیم عذاب تو را نازل!

در پی چه هستیم؟ ما مخلوقات در برابرت که هستیم که مادام به دنبال بزه هستیم؟ از تو میخواهیم آن طور نمانیم که هستیم!

کسی که بی تو هست، نیست! مرده است گرچه دارد زیست!

ای پناه بی پناهان! ای امید ناامیدان! ای مأوایت دلهای شکسته، و ای بر گناه گناهکاران چشمهایت بسته، به سوی تو می آییم دسته دسته، از نافرمانیت شده ایم خسته!

ای هادی! تویی که به ما نعمت دادی، تا رهایمان سازی در این وادی، هستیم عده ای به دنبال شادی، شادیم، اما چه شادی که لذت گناه است برایمان عادی؟! فراموشمان شده که هست معادی، که شهادت دهند در آن روز گوش و چشم و پا و ایادی!

ای رحیم، گرچه مجرمیم و بدیم، عفومان کن، تو که هستی کریم،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *