انتشار کتابی با عنوان «شناخت‌شناسی از دیدگاه قرآن و حدیث» به قلم استاد سیدکاظم ارفع، بهانه‌ای شد تا با نگاهی انتقادی به این کتاب، به آسیب‌شناسی استفاده غیراصولی عالمانِ سنتی از اصطلاحات علوم مدرن بپردازیم.

کتاب «شناخت‌شناسی از دیدگاه قرآن و حدیث» آن‌گونه که مؤلف در مقدمه تصریح می‌نماید «مشتمل است بر 66 نوع شناخت نسبت به اعتقادات و اخلاقیات و جهان و موجودات در آن و آداب و رسوم صحیح و منطقی و اشاره‌ای به عالم پس از مرگ و مسائل مربوط به آن». نویسنده بر آن بوده است تا با نگرشی توصیفی به موضوعاتِ مختلف مطرح شده در قرآن، راه را برای شناختِ جامعی برای مخاطبین این مجموعه، که مقطع دبیرستان و دانشگاه است، هموار نماید.
موضوعات مورد نظر در این کتاب عبارتند از: خداشناسی، پیامبرشناسی، امام‌شناسی، معادشناسی، انسان‌شناسی، فرشته‌شناسی، جنّ‌شناسی، آسمان، گناه‌شناسی، توبه‌شناسی، دریاشناسی، گیاه‌شناسی، عقل‌شناسی، حکومت‌شناسی، سیاست‌شناسی، فقیه‌شناسی، توهّم و خیال‌شناسی، واقع‌گرایی‌شناسی، التقاط‌‌یگری و بدعت‌شناسی، روا و نارواشناسی، زن‌شناسی، مردم‌شناسی، علم تربیت‌شناسی، تاریخ‌شناسی، معجزه‌شناسی، رجعت‌شناسی، قانون‌شناسی، زیباشناسی، جبر و اختیارشناسی، جامعه‌شناسی، زبان‌شناسی، زمان‌شناسی، ممتازشناسی، سِحر و جادوشناسی، دنیاشناسی، مرگ و برزخ‌شناسی، دوزخ‌شناسی، بهشت‌شناسی، شفاعت‌شناسی، ادیان‌شناسی، جغرافیاشناسی، عوام‌شناسی، دیکتاتورشناسی، قیافه‌شناسی، خواب‌شناسی، جنگ و جهادشناسی، صلح‌طلبی‌شناسی، تولّی‌شناسی، تبرّی‌شناسی، حجاب‌شناسی، ثواب‌شناسی، حدیث‌شناسی، حقوق‌شناسی، شیطان‌شناسی، شیعه‌شناسی، قضاوت و قاضی‌شناسی، قمارشناسی، کتاب‌شناسی، اقتصاد سالم‌شناسی، اسلام شناسی، سنّت‌شناسی.
روش بررسی هر یک از این موضوعات نیز به این شکل است که ابتدا شاخص‌ترین آیه قرآن در موضوع مورد نظر (البته از دیدگاه مؤلف) آورده می‌شود و سپس آیات و روایات در ارتباط با آن موضوع آورده شود. تمامی آیات و روایات جمع‌آوری شده در این کتاب به همراه ترجمه روان مولف می‌باشد. البته مواردی نیز در روایات یافت می‌شود که بدون بیان عبارتِ عربی، ترجمه فارسی آن آورده شده است. در مجموع بهتر است این اثر را گردآوریِ موضوعیِ آیات و روایات به همراه ترجمه روان آن دانست. گردآوری‌ای که تنها نمایشگر تصویری کلی و اجمالی از آن موضوع است. به عنوان نمونه در موضوع خداشناسی، آقای ارفع بیان می‌دارد که قرآن نزدیک به هزار و سیصد آیه در این ارتباط دارد، ولی ایشان تنها دوازده آیه را در بررسی خود مدنظر قرار داده‌اند و هیچ اشاره‌ فهرست‌گونه به دیگر آیاتی که در این باب وارد شده است نیز نکرده‌اند. بیان احادیث از این نیز محدودتر است و با وجود روایات بسیار زیادی در زمینه توحیدشناسی، به ذکر چند روایت کوتاه بسنده شده است. نکته دیگری که در ارتباط با این آیات و روایات شایسته بیان است، آن است که هیچ توضیحی نیز در ارتباط با آنها وجود ندارد و حتی نظم خاصی نیز در قرار دادن این آیات و روایات در کنار هم دیده نمی‌شود.
پس از توصیف اجمالی‌ای که از این کتاب ارائه دادیم، نوبت به آن می‌رسد که به برخی نکات پیرامون آن اشاره نماییم:
1- ابتدا که عنوان این کتاب را دیدم، بسیار هیجان‌زده بودم که با پژوهشی جدید آن‌هم به شکل میان‌رشته‌ای در ارتباط با شناخت‌شناسی یا معرفت‌شناسی(Epistemology) از دیدگاه قرآن و حدیث روبرو هستم. اما وقتی دیدم پایین عنوان در روی جلد درج شده است: «ویژه مقطع دبیرستان و دانشگاه» کمی تردید درونم ایجاد شد که چگونه یک اثر میان‌رشته‌ای در حوزۀ شناخت‌شناسی می‌تواند مخاطبی در مقطع دبیرستان داشته باشد و در همان حال نیز برای مخاطبین دانشگاهی مفید باشد؟! به این تردید خود توجهی نکردم و نگاهی به فهرست این مجموعه انداختم و با موضوعاتی مواجه شدم که در توصیف اولیه‌ای که از کتاب ارائه کردم نیز به تفصیل آنها را آورده‌ام. سوالی که در همان بدو امر برای من ایجاد شد این بود که این موضوعات اساساً چه ارتباطی با شناخت‌شناسی دارد؟ مشخص است که در عنوان «شناخت‌شناسی» شناخت محوریت دارد و هرآنچه مورد بحث قرار می‌گیرد در ارتباط با شناخت است: از تعریف و حدود و ثغور شناخت گرفته تا مصادیق و چیزهای که می‌توان به آنها «شناخت» گفت. همچنین شیوه اعتبار و موجه‌سازی شناخت. اما در این کتاب هر چیزی را می‌توان یافت جز شناخت. حتی مولف محترم این زحمت را به خود نداده است که «شناخت‌شناسی» را یکی از عناوین خود قرار دهد تا اینگونه توجیه شود که یکی از عناوین مهم مندرج در کتاب، عنوان کتاب نیز قرار گرفته است. به نظر می‌رسد که مولف محترم بدون توجه به ترکیبی که برای عنوان خود قرار داده، یک معنای جدید را برای «شناخت‌شناسی» در نظر گرفته و از آن، «شناخت موضوعات مختلف» را مد نظر قرار داده است. البته در این صورت نیز بهتر بود در مقدمه خود به این معنای جدید اشاره می‌کرد تا مخاطب به بیراهه نرود. با فرض پذیرش مفهومِ مورد نظر مولف از عنوان این کتاب، بررسی مطالبی که ذیل برخی عناوین مطرح شده نیز به غایت غیرقابل فهم است. به عنوان نمونه می‌توان به عنوان «ممتازشناسی» اشاره کرد. اساساً مشخص نیست که مراد مولف از این عنوان چیست؟ و با مطالعه آیات و روایاتی که ذیل این عنوان قرار گرفته است نیز نمی‌توان به فهم خاصی دست یافت. «قضاوت و قاضی‌شناسی» نیز همین اشکال را دارد. اینکه آیا می‌توان «قضاوت» را که از نظر صرفی مصدر می‌باشد، شناخت؟
2- با فرض پذیرش مسامحه‌ای عنوان کتاب، مرور عناوین این اثر کاملاً موجب سردرگمی خواننده می‌گردد؛ زیرا نمی‌توان هیچ دسته‌بندی خاصی را در ارائۀ این موضوعات مشاهده کرد. مولف پس از معادشناسی به سراغ انسانشناسی می‌رود. ستاره‌شناسی را پس از آسمان‌شناسی جای می‌دهد با وجودی‌که ستاره‌شناسی را می‌توان ذیل آسمانشناسی مورد نظر قرار داد. اخلاق‌شناسی را میان روان‌شناسی و گناه‌شناسی قرار داده است و دریاشناسی را نیز میان توبه‌شناسی و حیوان‌شناسی. مردمشناسی را پس از زن‌شناسی قرار داده است، گویا زن‌ها مردم به حساب نمی‌آیند. در موردی دیگر «شیعه‌شناسی» میان «شیطان‌شناسی» و «قضاوت و قاضی‌شناسی» قرار گرفته است که به هیچ عنوان قابل فهم و پذیرش نیست. جالب‌تر از همه آنکه «سنت‌شناسی» آخرین عنوان قرار گرفته است و «اسلام‌شناسی» نیز پیش از آن قرار گرفته است. که فی‌الواقع نتوانستم هیچ توجیهی برای چنین چینشی بیابم!
3- با توجه به برخی مطالبی که مولف محترم در مقدمه خود بیان کرده است به نظر می‌رسد که هدف او از جمع‌آوری این مطالب در قالب یک کتاب آن است به مخاطب نشان دهد در عصر حاضر نباید مقهور ایسم‌های مختلف شد و با مراجعه به قرآن و روایات خواهند فهمید که غرب چیز نو و تازهای برایشان نیاورده است و هر آنچه که غربیان جزء ابتکارات علمی خود می‌دانند ریشه در قرآن و حدیث دارد. بنابراین جناب ارفع می‌خواهد با آوردنِ هر آنچه که می‌تواند پسوند «شناسی» داشته باشد و بیان آیات و روایات پیرامون آن این مقصود خود را محقق سازد. ولی باید گفت که با مراجعه به متن کتاب نه تنها چنین هدفی برآورده نمی‌شود، بلکه مراد و مقصود اصلی آیات و روایات نیز برای خواننده از دست می‌رود و به هیچ روی نمی‌تواند ملاک قرار گرفتن این آیات و روایات را در کنار هم دریابد. در برخی موارد نیز اصلاً چنین علوم در عالم خارج هیچ وقت وجود نداشته است که بخواهد ریشۀ آن نیز در قرآن و حدیث باشد. به عنوان نمونه می‌توان به «ممتازشناسی»، «حجاب‌شناسی»، «شفاعت‌شناسی»، «جبر و اختیارشناسی»، «روا و نارواشناسی» و … اشاره کرد. اساساً این سوال مطرح است که اینها چه زمانی و برای چه گروهی به عنوان علم مطرح بوده‌اند و نوعی «ایسم» به حساب می‌آمده‌اند که مولف محترم هم‌ اکنون از این زاویه به آنها نگریسته و خواسته نشان دهد ریشۀ آنها در قرآن و روایات است.
4- فارغ از این اشکالات محتوایی بر این کتاب، یک اشکال معرفت‌شناسیِ اساسی نیز بر این ادعا وارد است و آن اینکه غالبِ علوم جدید در غرب بر مبانی‌ای استوار هستند که به هیچ وجه نمی‌توان آن‌ها را دارای ریشۀ قرآنی دانست. از این مبانی می‌توان به: اُمانیسم، ماتریالیسم، سکولاریسم و … اشاره کرد. اگر این مبانیِ معرفتی را از علوم غربی بگیرید، دیگر چیزی باقی نمی‌ماند که بخواهیم آنرا علم نامید. با توجه به این مطلب تمامی تلاش‌های مولف محترم برای نمایش این مطلب که علومی مثل روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و … دارای ریشۀ قرآنی و روایی هستند، بی‌هوده خواهد بود.
در پایان لازم است متذکر شویم هر گونه تلاش علمی درست می‌بایست مبتنی بر پیشینه و احاطۀ کافی پژوهشگر در گسترۀ پژوهشیِ مورد نظرش باشد و در غیر این‌صورت پژوهشِ مورد نظر بسیار آسیب‌پذیر خواهد بود. متاسفانه در این پژوهش نیز شاهد چنین آسیبی هستیم. به این شکل که پژوهشگر محترم بدون داشتن سوابق کافی در علوم جدید به خصوص داشتن تصور درستی از علم «شناخت‌شناسی» دست به تالیفی زده است که حداقل‌های لازم برای یک پژوهش را نیز دارا نیست.
قاسم درزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *