حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی احمدی، متخصص در حوزه کلام اسلامی و امامتپژوهی
با تاکید بر اهتمام امام سجاد(ع) نسبت به حفظ آثار حماسه عاشورا، در خصوص رویکرد ظلمستیزانه آن حضرت گفت: امام سجاد(ع) نسبت به دیگر یادگاران کربلا مثل حضرت زینب(س) عمر بیشتری کردند و حدودا 35 سال بعد از ماجرای عاشورا حیات داشتند. در میان تماما امامان از جمله امام سجاد(ع) میبینیم که تمام جهت زندگیشان به سمت کربلاست، یعنی امام باقر(ع) اینگونه بود، امام صادق(ع) اینگونه بود، امام رضا(ع) هم همینطور؛ وقتی امام هادی(ع) بیمار میشوند میفرمایند بروید کنار قبر جدم حسین(ع) برای من دعا بکنید. این یک حالتی است که همه امامان میخواهند ماجرای عاشورا و واقعه کربلا حفظ شود.
وی همچنین اظهار کرد: دشمن هم روی همین مسئله خیلی حساس بود، هم در جریان بنیامیه و هم در دوران بنیالعباس به گونهای بود که با امام حسین(ع) خیلی ستیز داشتند و آثار مربوط به آن حضرت را تخریب میکردند، راه زیارت را میبستند، زائران را شهید میکردند؛ چون راه رسوایی دستگاه خلاف و ظلم و جنایت حفظ عاشوراست و اگر عاشورا حفظ شود، در واقع امامت و ولایت حفظ شده. به تعبیری در زیارت اربعین امام حسین(ع) میخوانیم که (بذل مهجته فیک لیستنقذ عبدک عن الجهاله) یعنی امام حسین(ع) خون قلبش را در راه تو داد تا بندگان تو را از جهالت خارج کند.
احمدی افزود: در روایات متفقالقول آمده است که جهالت یعنی اینکه انسان امامش را نشناسد. یعنی نبود امامت و ولایت جهالت است و امام سجاد(ع) در دوران امامت خودشان آنچه در راستای حفظ مکتب و ولایت و امامت و رسوایی دستگاه ظلم خلافت انجام دادند، از راه حفظ ماجرای عاشورا بود. به خاطر همین در هر مناسبتی با هر موقعیت و تناسبی امام سجاد(ع) یاد کربلا میکردند و گریه میکردند و جزء گریهکنندگان عالم به حساب میآمدند. چهار نفر جزء بکّائین عالم بودند که یکی از آنها امام سجاد(ع) است. گریه امام سجاد(ع) برای حفظ ماجرای عاشوراست. تمام فعالیتشان این بود که به هر مناسبتی مردم را به ماجرای عاشورا آگاه کنند تا مردم عاشورا را فراموش نکنند.
وی در خصوص ارتباط کتاب شریف صحیفهسجادیه با مسائل روزگاری که امام سجاد(ع) در آن حیات داشتند، اظهار کرد: اگر یک فضایی از آن جامعه را که دوران حکومت بنیامیه و بنیمروان است ملاحظه بکنید چند ویژگی وجود دارد: اول این که خفقان بسیار شدیدی وجود دارد. امام سجاد نمیتوانست علناً مجلسی بر پا کند و معارف دین را بیان کند؛ تنها راه به شکل دعاست. افرادی بودند که به ظاهر عابد بودند و در مساجد دعا میکردند، امام سجاد(ع) هم به عنوان یک عمل عبادی به دعا مشغول بود. اما امام سجاد (ع) داشت از طریق دعا و عبادت معارف را انتقال میداد. نکته دوم این است که در دورانی که امام سجاد(ع) بودند مصادف بود با دوران حکومت فرزندان عبدالملک مروان که دوران بیدینی محض است.
احمدی افزود: نقل است روزی حَجّاج یکی از همین خلفا، تفألی به قرآن میزند و آیهای بر خلاف رأیش میآید، عصبانی میشود و قرآن را با تیروکمان هدف میگیرد. یعنی آنقدر دوران، دوران بیبند و باری و بیدینی است که حتی قرآن هم مهجور واقع میشود. یا رواج شرابخواری که سردمدارش یزید بود که علنا شراب میخورد و اِبایی هم نداشت. این ماجرا در فرزندان مروان ادامه داشت. در چنین شرایطی، یکی از چیزهایی که جامعه نیاز دارد عبودیت است. عبودیت را باید ترویج کرد و دعا یکی از مهمترین بخشهای عبودیت است چراکه در روایت آمده (الدعاء مخّالعباده) یعنی دعا مغز عبادت است.
وی با بیان اینکه یکی از فقدانهای کتب اهل سنت این است که فاقد یک دعای جامعی هست، گفت: اینکه ما چگونه با خدا حرف بزنیم خودش یک مطلبی است که در دوران امامسجاد(ع) مردم از یک چنین معارفی محروم بودند، لذا امام سجاد(ع) با یک تیر چند نشان زدند: اول اینکه معارف خود را منتقل کردند؛ در دعاهای صحیفهسجادیه هم بحث امامت و ولایت داریم، هم بحث توحید، هم بحث عبودیت و حتی بحثهای جزئی مثل مرزداری و حکومت. امام سجاد(ع) در این دعاها حرف خود را زدهاند. از طرف دیگر با این دعاها عبادت را ترویج دادهاند و به ما یاد دادهاند چگونه با خدا حرف بزنیم.
حجتالاسلام احمدی در رابطه با عملکرد امام سجاد(ع) در جهت تبیین آیات قرآن کریم که جزء ماموریتهای امامان است نیز گفت: در زمان امامان، در هر عصر به تناسب رجوع مردم به امامان، سخنان ایشان متفاوت است چون امام شأنش این است که قرآن را تبیین بکند، شأنش این است که هدایت و راهبری داشته باشد، شأنش این است که معارف دینی را ارائه دهد. شأن به این معناست که اگر موقعیت فراهم شود و مردم رجوع کنند، امام مطالب را ارائه میدهد اما اگر یک خفقانی حاکم شود و امام، مهجور واقع گردد، این دیگر مشکل امام نیست، مشکل مردم است که نیامدهاند از امام بهرهمند شود.
وی افزود: سخنان امام سجاد(ع) نسبت به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) خیلی کم است و این به دلیل بی معرفتی مردم است که به امام رجوع نمیکردند، اما در همین سخنان حضرت میبینیم گاهی امام میفرمایند معنای این آیه این است، مثلا کسی سوال میپرسید و حضرت معنا میکرد. اما گاهی امام نمیآید یک آیه قرآن را نام ببرد و تفسیر بکند بلکه معارفی را ارائه میدهد مانند صحیفه سجادیه. معارفی که در صحیفه سجادیه آمده است به طور قطع تمامش تفسیر قرآن است. آن کسی که اهل فن باشد میتواند فرازهای دعا را به آیات قرآن ربط بدهد. این برای دورانی است که امام نتواند صراحتا یک آیه را معنا بکند لذا یک معارفی را بطور مطلق میگوید.