در آیه ۱۶۵ سوره اعراف میخوانیم: «فَلَمَّا نَسُوا۟ مَا ذُكِّرُوا۟ بِهِۦٓ أَنجَيْنَا ٱلَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ وَأَخَذْنَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ بِعَذَابٍۭ بَـِٔيسٍۭ بِمَا كَانُوا۟ يَفْسُقُونَ». علامه طباطبایی این آیه را چنین ترجمه کرده است: و چون چيزهايى را كه بدان تذكرشان داده شده بود به غفلت سپردند، كسانى را كه از بدى منع میكردند رهانيديم و كسانى را كه ستم كرده بودند به سزاى آن عصيان كه میكردند به عذابى سخت دچار كرديم.
در تفسیر نمونه و در ذیل این آیه میخوانیم که در اين آيات صحنه ديگرى از تاريخ پرماجراى بنى اسرائيل كه مربوط به جمعى از آنهاست كه در ساحل دريا زندگى مىكردند، آمده است … اين سرگذشت، چنانكه در روايات اسلامى به آن اشاره شده مربوط به جمعى از بنىاسرائيل است كه در ساحل يكى از درياها در بندرى بنام ايله زندگى مىكردند و از طرف خداوند به عنوان آزمايش و امتحان دستورى به آنها داده شد و آن اينكه صيد ماهى را در آن روز تعطيل كنند، اما آنها با آن دستور مخالفت كردند و گرفتار مجازات دردناكى شدند.
ظلم در قرآن
ظلم در لغت به معنای گذاشتن چیزی در جایی نادرست است که معادل فارسی آن را میتوان ستم و یا بیداد دانست. این واژه به صورتی گسترده در قرآن آمده است. قرآن توجه ویژهای به نکوهش و مبارزه با ظلم دارد. کتابالله ۲۹۰ آیه درباره مبارزه با ستم، ستمکاری و دفاع از ظالمان دارد. ظلم در سه سطح ظلم به خداوند مانند شرک و کفر و نفی آیات قرآن، ظلم به دیگران مانند قتل و دزدی و نیز ظلم به نفس مانند پیروی از هواهای نفسانی است.
وسعت مصادیقی که برای ظلم در قرآن ذکر شده است میتواند ما را به تساوق این دو مفهوم برساند به این معنا که اگر چه ظلم و منکر میتواند در مفهوم قرآنی آن متفاوت باشد، اما مصادیق آن یکی خواهد بود. به این معنی که مصداق ظلم در عین حال مصداق منکر نیز هست.
سکوت در برابر ظالمان، مشارکت با آنان است
آیه ۱۶۵ سوره اعراف یکی از ۲۹۰ آیهای است که در آن خداوند به مسئله ظلم پرداخته. از نظر علامه طباطبائی نکتهای که در فراز اول این آیه «فَلَمَّا نَسُوا۟ مَا ذُكِّرُوا۟ بِهِۦٓ أَنجَيْنَا ٱلَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ» آمده این است که سكوت در برابر فسق و فساد و عدم قطع رابطه با ستمگران، شركت در فسق و ظلم و موجب اشتراك با ظالمين در عذاب است.
علامه در این زمینه مینویسد: مقصود از «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ» فراموشى تذكرها و بیتاثير شدن آن در دلهاى ايشان است، هر چند به ياد آن تذكرها بوده باشند، زيرا اخذ الهى مسبب بیاعتنايى به اوامر او و اعراض از تذكرهاى انبياى او است، وگرنه اگر مقصود فراموشى باشد عقوبت معنا نداشت، چون فراموشى به حسب طبع خودش مانع از فعليت تكليف و حلول عقوبت است.
وی به عنوان توضیح بیشتر در این باره میافزاید: در هر تكرارى امكان معصيت در نظرش قویتر و اثر تذكرات ضعيفتر شده تا آنجا كه به طور كلى تذكرات در دلش بیاثر و وجود و عدمش يكسان میشود.
علامه طباطبایی ادامه میدهد: در آيه مورد بحث كه فرمود «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ …» مقصود از نسيان همين بیاثر شدن تذكرات است. نيز آيه دلالت میكند كه خداوند اعتراض كنندگان را به خاطر سكوتشان و ترك نكردن مراوده با ايشان شريك ظلم و فسق متجاوزين شناخته است و نيز آيه شريفه دلالت میكند بر يك سنت عمومى الهى ـ نه اينكه اين روش تنها اختصاص به بنى اسرائيل داشته باشد و آن سنت اين است كه جلوگيرى نكردن از ستم ستمگران و موعظه نكردن ايشان در صورت امكان و قطع نكردن رابطه با ايشان در صورت عدم امكان موعظه، شركت در ظلم است، و عذابى كه از طرف پروردگار در كمين ستمگران است، در كمين شركاى ايشان نيز است.
ظلم به هر معنایی گرفته شود، اعتراض و یا سکوت در قبال آن میتواند سرنوشت انسان را مشخص کند. اعتراض به ظلم که به خاطر گستره آن میتوان به آن منکر گفت، نهی از منکر خواهد بود که وظیفهای دینی است. در این آیه تاکید بر اعتراض به ظلم است و اینکه اگر کسی در مقابل ظالمان سکوت کند، با ایشان در ظلم و نتیجه آن مشارکت خواهد کرد. تفسیر نور نیز یکی از پیامهای این آیه را چنین میداند که «نهى از منكر، اگر سبب هدايت ديگران نشود، سبب نجات خود ناهيان میشود».
منبع:ایکنا